نگاه کن که غمدرون دیده ام 

چگونه قطره قطره آب می شود

 چگونه سایه ي سیاه سرکشم 

اسیردستِ افتاب می شود 

نگاه کن تمام هستیم سفید می شود 

شراره اي مرا به کام می کشد 

مرا به اوج می برد مرا به دام می کشد 

نگاه کن تمام اسمان من پر از شهاب می شود

 تو آمدی ز دورها و دورها ز سرزمین عطرها و نورها 

نشانده ای مرا کنون به زورقی ز ابرها امیدها، بلورها 

مرا ببر امید دلنواز من ببر به شهر شعرها و شورها

 نگاه کن من از ستاره سوختم لبالب از ستارگان تب شدم

چو ماهیانِ سرخ رنگ ساده دل ستاره چینِ برکه هاي شب شدم ....