دوست داری بمیرم از تنهایی
اگر خیال داری دوستم بداری همینک دوستم بدار اکنون که زنده ام .... صبر نکن تا بمیرم بدان که انوقت هرگز صدایت به گوشم نخواهد رسید ومجبور میشوی حرف های ناگفته ی قلب ساده ات را در فراسوی یه مشت خاک سرد پنهان کنی پس .... اگر ذره ای عشق من در دلت ماوا دارد اگر دوستم داری بگذار زنده بمانم
عشق وعاشقی
یکی هست ، تو قلبم
که هرشب واسه اون می نویسم و اون خوابه
نمی خوام ، بدونه
واسه اونه که قلب من این همه بی تابه
یه کاغذ ،یه خودکار
دوباره شده همدم این دل دیوونه
یه نامه ، که خیسه
پر از اشک و کسی بازم اون و نمی خونه
یه روز همین جا ، تویه اتاقم
یه دفعه گفت داره میره
چیزی نگفتم ، آخه نخواستم
دلش و غصه بگیره
گریه می کردم ، درو که می بست
می دونستم که میمیرم
اون عزیزم بود ، نمی تونستم
جلوی راشو بگیرم
می ترسم یه روزی برسه که اونو نبینم بمیرم تنها
خدایا کمک کن نمی خوام بدونه دارم جون می کنم اینجا
سکوت اتاقو داره می شکنه تیک تاکه ساعته رو دیوار
دوباره نمی خوام بشه باوره من که دیگه نمیاد انگار
یه روز همین جا ، تویه اتاقم
یه دفعه گفت داره میره
چیزی نگفتم ، آخه نخواستم
دلش و غصه بگیره
گریه می کردم ، درو که می بست
می دونستم که میمیرم
اون عزیزم بود ، نمی تونستم
جلوی راشو بگیرم
یکی هست ، تو قلبم
که هرشب واسه اون می نویسم و اون خوابه
نمی خوام ، بدونه
واسه اونه که قلب من این همه بی تابه
یه کاغذ ،یه خودکار
دوباره شده همدم این دل دیوونه
یه نامه ، که خیسه
پر از اشک و کسی بازم اون و نمی خونه
نگاه کن...
نگاه کن که غمدرون دیده ام
چگونه قطره قطره آب می شود چگونه سایه ي سیاه سرکشم اسیردستِ افتاب می شود نگاه کن تمام هستیم سفید می شود شراره اي مرا به کام می کشد مرا به اوج می برد مرا به دام می کشد نگاه کن تمام اسمان من پر از شهاب می شود تو آمدی ز دورها و دورها ز سرزمین عطرها و نورها نشانده ای مرا کنون به زورقی ز ابرها امیدها، بلورها مرا ببر امید دلنواز من ببر به شهر شعرها و شورها نگاه کن من از ستاره سوختم لبالب از ستارگان تب شدم چو ماهیانِ سرخ رنگ ساده دل ستاره چینِ برکه هاي شب شدم ....
خودکشی......
ديگه به آخر خط رسيده بودم ... بايد يه جوري بهش ثابت مي کردم که دوستش دارم ... يه تيغ داد دستم و گفت : اگر واقعا منو دوست داري رگتو بزن ...!! گفتم آخه مرگ و زندگي دست خداس .... بايد بهش ميفهموندم که صادقانه دوستش دارم ... رگمو زدم ....!!! وقتي داشتم تو دستاش جون ميدادم شنيدم که ميگفت... اگه منو دوست داشت هيچوقت خودشو نميکشت...!!
love.....

از راههای ِ دور
از چشمهای ِ خیس
از کوچه باغ ِ پر از خاک ِ بی عبور
از شاخه های بید ....
از خاطرات ِ فرو مانده در قلم ...
از حرف های تلخ ....
باید گذشت ....!
باید گلوی ِ قلم را به تیغ شست ....!
باید سکوت کرد ...!
هیچ کس تنهاییم را حس نکرد
هیچ کس تنهاییم را لمس نکرد
هیچ کس تنها بودنم را درک نکرد
هیچ کس تنها بودنم را ندید
چرا هیچ کس مرا باور ندارد؟
هیچ کس...
چرا؟
خدایا چرا اینقدر تنهایم؟
امشب ؛
هنگام خوابیدن با خود قدری فکر کنیم …
امروز چه کرده ایم
که فردا لایق زنده ماند
یک جمله زیبا از طرف خــــدا :
قبل از اینکه بخوابین دیگــــران را ببخشید
قبل از اینکه بیــــدار بشید ، من شما را بخشیـــدم
چیزای سخت
سخته
سخته دنیای بی تو بودن
روزهای ندیدنت
وقتی حست می کنم
ولی خیلی دوری..........
وقتی تو نیستی و
دنیا برام سرابه
وقتی فاصله افتاده بین
من و بودنت
وقتی حست می کنم و ..........
نیستی.......
سکوت
سکوت
بعضی وقت ها سکــــــوت میکنی چون آنقدررنجیده ای که نمی
خواهی حرفی بزنی.
بعضی وقت ها سکــــــوت میکنی چون واقعاحرفی واسه گفتن
نداری
گاه سکــــــوت یه اعتراضه
گاهی هم به انتظار
اما بیشتر سکــــــوت واسه اینه که هیچ کلمه ای نمی تونه
غمی رو که تو در وجودت داری توصیف کنه
عشق چیست؟؟!!
عشــق اگــر خـط مــوازی نیسـت،چیسـت؟
یـ ـا کتـاب جملــه ســازی نیســت،چیسـت؟!
عشـق اگــر مبنــای خلــق آدم اســت
پـس چــرا ایـن گـونـه گنــگ و مبهــم اسـت؟
پـس چــرا خـط مـوازی مـی شـود!!!
از چـه رو هــر عشـق،بــازی مـی شــود؟!
عاشق
كوله بار آرزوهايم را دزديدند به گريه هايم خنديدند
عاقبت از عشق تو خاك كليسا ميشوم ميكشم دست از مسلماني مسيحا
میشوم انقدربنشينم در كشتي عشقت روز و شب يا به عشقت ميرسم يا
غرق دريا ميشوم
سوختم خاکسترام را باد برد بهترین یارم مرا
از یاد برد ماندهام در کوچه
های بی کسی سنگ قبرم را
نمی سازد کسی